چهارشنبه اي كه گذشت، پدرشوهر رو دعوت كرديم ناهار بياد خونمون. چون مادرشوهر تهران بود.!
منم چند روزي بود هوس آبگوشت كرده بودم خلاصه گفتم مردها هم كه آبگوشت دوست هستن. ميپزم!
خلاصه لوبيا و نخود رو خيسوندم البته لوبيا سفيد نداشتم همسر صبح خريده بود و خيسوند برام همون روز
كه ,همسر ,هم ,رو ,البته ,ناهار ,بود و ,خوشش اومد ,اومد و ,چي توش ,كه براي
درباره این سایت