محل تبلیغات شما

چهارشنبه اي كه گذشت، پدرشوهر رو دعوت كرديم ناهار بياد خونمون. چون مادرشوهر تهران بود.!

منم چند روزي بود هوس آبگوشت كرده بودم خلاصه گفتم مردها هم كه آبگوشت دوست هستن. ميپزم!

خلاصه لوبيا و نخود رو خيسوندم البته لوبيا سفيد نداشتم همسر صبح خريده بود و خيسوند برام همون روز

از رويا تا واقعيت

دوست دارم زندگیموووو

حال عالي، اتفاقات عالي

كه ,همسر ,هم ,رو ,البته ,ناهار ,بود و ,خوشش اومد ,اومد و ,چي توش ,كه براي

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کار آفرینی مجموعه خاطرات بچه های جینگل